همانطور که گفتیم جوانی دورهی بیدار شدن غریزهی جنسی ست. از آنجا که این غریزه مهم ترین دغدغهی یک جوان محسوب میشود، بحث را از آن شروع میکنیم.
چند غریزهی بسیار قوی در جوان بیدار میشوند که بعضی از مهم ترین آنها عبارتند از استقلال طلبی، شهرت طلبی، گروه گرایی و تجمل گرایی. اما شاید بتوان گفت قدرتمند ترین غریزهای که در جوان بیدار میشود غریزهی جنسی ست.
امروزه به دلیل صحنه ها و شرایط تمدن برهنهی حاضر، بلوغ زودرس به امری عادی تبدیل شده است. بلوغ عقلی نیز امروز دیرتر از قبل اتفاق میافتد. فاصلهی زیاد بین این دو بلوغ زمینهی بسیاری از انحرافات جوان است. جوانی که بدون آمادگی کامل ناگهان در برابر غولی بنام شهوت قرار میگیرد.
در دنیای ما یک جوان معمولی برای اینکه تحصیلات خود را به اتمام رساند و بتواند شرایط لازم برای یک زندگی عادی را فراهم آورد حداقل به بیست سال وقت نیاز دارد. یعنی انسان در حدود سی سالگی تازه میتواند ازدواج کند. اما تا قبل از این با غریزهی خود چه باید کند؟ ابتدا به نظر میرسد جوان دو انتخاب بیشتر ندارد: یا باید خود را درگیر انواع فساد ها و بدبختی ها مثل زنا، لواط و استمناء کند و یا باید غریزهی خود را با انواع ریاضت ها و سخت گیری ها سرکوب نماید. و در هر دو صورت دچار خسران و بدبختی شده است. ما ابتدا راه اول را بررسی میکنیم.
استمنا
متاسفانه بسیاری از جوانان برای فرار از فشار شهوت به استمنا پناه میبرند. رسول خدا| در مورد استمنا میفرمایند: هر کس با دست، شهوتش را بیرون کند ملعون است.
امام صادق× هم دربارهی حکم استمنا میفرماید: هر کس شهوت خود را به این وسیله و مانند آن دفع کند در حکم زنا کردن است، یعنی با گناه زنا برابر میباشد.
خیلی ها فقط بر اثر آگاه نبودن از عواقب این عمل گرفتار آن میشوند. ضررهای استمناء بسیار است از جمله:
الف) پیامدهای جسمانی: ضعف چشم و بینایی، تحلیل رفتن قوای جسمانی، عقیم شدن و ناتوانی در تولید مثل، پیری زودرس، ضعف مفاصل، لرزش دست، زشتی چهره و از بین رفتن طراوت صورت.
ب) پیامدهای روحی و روانی: ضعف حافظه و حواس پرتی، اضطراب، منزوی شدن و گوشه گیری، افسردگی، بی نشاطی و لذت نبردن از زندگی، پرخاشگری و بد اخلاقی و تند خویی، کسالت دائمی و ضعف اراده.
ج) پیامدهای اجتماعی: ناسازگاری خانوادگی، بی میل شدن به همسر و ازدواج، ناتوانی در ارتباط با جنس مخالف و همسر، بی غیرت شدن، احساس طرد شدن، از بین رفتن عزت، پاکی، شرافت و جایگاه اجتماعی، دیر ازدواج کردن و لذت نبردن از زندگی مشترک.
«کانت» در خصوص این موضوع چنین مینگارد:
هیچ چیز به اندازهی کام گرفتن از خود (خود ارضایی)، ذهن و جسم را ضعیف نمی کند و این نوع شهوترانی به کلی با طبیعت آدمی مغایر است، اما این موضوع نباید از جوان پنهان بماند. باید آن را با همهی زشتی اش پیش روی او قرار داده، بگوییم که بدین طریق از تولید مثل خواهد افتاد و یادآور شویم که این عادت زشت، بیش از هر چیز دیگری قدرت جسمی اش را تباه خواهد کرد. با این کار سبب پیری زودرس خویش خواهد شد،عقلش واقعا ضعیف خواهد شد و غیره و غیره.
این عمل، مبتلایان را به ضعف قوای شهوانی دچار میکند، و شهامت و سلامت رفتار از آنان سلب میشود. چه بسا اشخاصی هستند که در اوج جوانی بر اثر مبتلا شدن به جلق، چنان دچار ضعف قوای روحی و جسمی میشوند که به مراتب ضعیف تر و رنجورتر از معتادان به تریاک و دیگر مواد مخدر میگردند.
سری به تیمارستان تهران بزنید، از هر ده نفر دیوانه ای که در آنجا سکونت دارند نه نفر به جلق معتاد هستند: یعنی بر اثر ابتلا به استمنا کارشان به جنون کشیده است و به گوشه تیمارستان افتاده اند: زیرا عمل مذموم و ناپسند جلق، در قوای دماغی تأثیر زیادی دارد و بدون اغراق از هر ده نفر بیمار مسلولی که در آسایشگاه خوابیده اند، چهار نفر به علت ابتلا به جلق، به این بیماری خطرناک دچار گردیده اند. اینها ادعا نیست. بلکه حقیقتی ست که علما و دانشمندان با دهها سال تجربه، به درک آن موفق شده اند.
استمنا تنها ظلم به خود یا خالق نیست بلکه ظلم به همهی جامعه است. جامعه ای که قطعا بر گردن ما حق دارد، زیرا انسان با انجام عمل استمنا شانس بچه دار شدن و یا بچهی سالم داشتن را از خود میگیرد. علاوه بر این او روح و جسم خود را بتدریج تخریب میکند. با این عمل انسان به جامعه و به نژاد خود خیانت کرده، زیرا آنها را از داشتن یک نسل نو و سالم محروم ساخته است. در واقع این عمل چون خودکشی میماند.
انتحار و خودکشی نیز جنبه حقوقی دارد، یعنی از جنبه حقوق اجتماعی نیز جایز نیست. هیچ کس نمی تواند از جنبه حقوقی ادعا کند که اختیار خودم را دارم، میخواهم خودم را معدوم کنم. اجتماع به او میگوید من در این ساختمان مجهز سهیم و شریکم، سرمایههای مادی و معنوی صرف کرده ام تا این ساختمان کامل و مجهز را به وجود آورده ام، اکنون وقت آن است که دین خود را استرداد کنم و از تو خدمت بخواهم، تو حق نداری پیش از آنکه دین اجتماع خود را بپردازی خود را معدوم کنی: اما بعد از آنکه حق اجتماع را به قدر کافی پرداختی از این نظر منعی نیست. البته از جنبه الهی، قطع نظر از اجتماع و حقوق اجتماع، هیچ کس حتی کسی که دین اجتماع را پرداخته است نمی تواند خود را معدوم کند. اگر فرضا اجتماع از حق خود بگذرد به اینکه قانونی تصویب کند و خودکشی را اجازه دهد باز هم از نظر حق الهی حق ندارد: یعنی هر کسی بیش از آن اندازه که از آن خودش است از آن خالقش است، نه به معنی اینکه خالق در او ذی نفع است بلکه به معنی اینکه در او ذی نظر است.
لواط
از آنجا که ما علاوه بر مسوول بودن مقابل خود و آفریدگارمان، در برابر سلامت جامعه نیز مسوولیم، وظیفه داریم با استمنا، لواط و زنا بشدت مبارزه کنیم.
عمل بسیار نفرت انگیز دیگری که بعضی برای فرار از فشار شهوات به آن پناه برده اند لواط است. این عمل نیز علاوه بر خیانت به خود و خالق، خیانت به جامعه و نژاد انسان نیز هست زیرا انسان با انجام این عمل نفرت انگیز علاوه بر خارج شدن از مسیر اصلی طبیعت، موجب شیوع بیمارهای خطرناکی چون ایدز و بی میلی به ازدواج میشود.
خداوند سبحان در این باره میفرمایند: شما با مردان خلوت کرده و راه (فطرت زناشویی) را قطع میکنید.
آیا عمل زشت و منکری را با مردان انجام میدهید و زنان را که خدا برای شما آفریده رها میسازید؟ شما گروه متجاوز و نابه کار هستید.
پیامبر اکرم| هم در این باره میفرمایند: کسی كه زنی را از دبر یا مردی یا پسری را وطی کند خداوند او را در روز رستاخیز محشور میگرداند در حالی که بویش بدتر از بوی مردار باشد. از بوی او مردم اذیت میشوند تا آنکه داخل جهنم گردد و خدا از او عوض و مثل قبول نمی کند و عملش را باطل مینماید و در تابوتی که با میخهای آهنی بسته شده گذاشته میشود که اگر رگی از آن به چهار صد ملت برسد کشته میشوند و او از لحاظ عذاب از شدید ترین مردم است.
از حضرت صادق× منقول است که لواط آن است که در میان رانهای او داخل کند و هر که در دبر داخل کند کافر شده است به آنچه خدا بر محمد| فرستاده است.
زنا
و هرگز به عمل زنا نزدیک نشوید که کاری بسیار زشت و راهی بسیار ناپسند است.
زنا دیگر راه انحرافی برای ارضای غریزهی جنسی ست. این عمل یکی از منفورترین اعمال در مکتب اسلام است زیرا علاوه بر خیانت به ناموس دیگران، مفاسد بیشماری را بر روح جامعه و خانواده وارد میآورد.
زنا هم چون لواط فطرت و بشریت را تهدید به نابودی میکند. امام صادق× میفرماید:
«ان اشد الناس عذابا یوم القیامه رجل اقر نطفته فی رحم یحرم علیه. ».
«سخت ترین عذاب روز رستاخیز، عذاب کسی است که نطفه خود را در رحم زنی که بر او حرام است بریزد».
بسیاری از تمدنهای گذشته بدلیل شیوع پیدا کردن لواط و زنا از هم پاشیده شدند، زیرا این اعمال علاوه بر غضب و عذاب خداوند، موجب از هم گسیختگی و فساد اجتماع میگردند. مثلاً به چند مورد زیر دقت کنید:
اول: اختلاط نطفه ها و مشتبه شدن نسبت ها.
دوم: در صورتی که زنی بچه ای را از راه زنا در زندگی زناشویی خود بیاورد و به او نسبت دهد آن بچه از او ارث میبرد – آنچه حق شرعی دیگران است – پس غاصب حق غیر است.
سوم: نزاع و جنگ ها و قتلهایی که میان مردم به سبب زنا صورت میگیرد.
چهارم: تعطیل ازدواج زنان با مردان هم شأن خود.
پنجم: تقلیل نسل و اولاد و عدم پیشرفت عمران و آبادی.
ششم: رفتن فتوت و مردانگی از جامعه.
هفتم: رفتن شرافت و آبرومندی.
هشتم: جماعتی عمل زشت زنا را شغل خود قرار داده، از این راه کسب معشیت میکنند.
یکی از ضررهای مقاربتی نا مشروع (زنا) مرض خطرناک و موحش سوزاک است که موجب سقوط و انحلال نسل را فراهم نموده، ضربههای کشنده ای بر پیکر اجتماع وارد میآورد.
دکتر «فلانج» راجع به زنا میگوید:
از میان عللی که سبب کوتاهی عمر انسان میشود، زنا است و بر ما اطبا لازم است این عمل شوم را از هر کوتاه کننده عمری مضرتر بدانیم.
راه حلها
ما در اینجا به چندی از راه حلهای توصیه شده برای پیشگیری و درمان از استمنا، لواط و زنا میپردازیم.
1 ـ افكار جنسي را به فكر خود راه ندهيد و از ترسيم صحنه هاي محرك در ذهن و فكر خود پرهيز نماييد.
2 ـ از اشتغال به اموري كه مستلزم برخورد و صحبت با زنان نا محرم است، دوري كنيد.
3 ـ از نگاه كردن به فيلم ها و مناظر تحريك آميز جداً پرهيز كنيد.
4 ـ. هرگز وقت خالي براي خود باقي نگذاريد، تا افكار جنسي به ذهن شما هجوم نياورد و براي همه ي اوقات زندگي، برنامه ي مناسب داشته باشيد .
5 ـ يكي دو روز از هفته را، روزه ي مستحبي بگيريد .
6 ـ به منظور تخليه ي انرژي زايد بدن، به طور منظم و زياد ورزش كنيد.
بعضی از غذاها مانند موز، پیاز، زعفران و... غریزهی جنسی را تحریک میکنند. اگر جوانان به خوردن این نوع غذاها مجبوراند، باید به انجام دادن کارهایی مانند ورزش، نرمش و روزه بپردازند.
یکی دیگر از عواملی که منجر به سقوط انسان در ورطهی شهوات میشود بیکاری ست. بیکاری عواقب بسیاری دارد از اینرو در مکتب اسلام بشدت از آن نهی شده است.
رسول خدا (ص) فرموه است:
از رحمت خدا بدور است آن کسی که سنگینی زندگانی خویش را بر دوش دیگران اندازد.
كار و فعاليت صحيح مانع بروز گناه و معصيت و جرم و جنايت ميگردد. بدن آدمي به مقداري حركت و جنبش و عمل احتياج دارد. نيروي كار و حركت متواليا در بدن ذخيره ميگردد. انسان – و بلكه همه ي ذي حيات ها – بر خلاف جامدها دائما در حال كسب انرژي است و نياز به مبادله دارد، برخلاف يك قطعه آهن يا سنگ مثلاً. اگر انسان كار صحيح انجام داد و نيروهاي ذخيره شده را در مجراي صحيح مصرف كرد، بدن آرام ميگيرد واگرنه خود به خود آدمي به كارهايي وادار ميشود كه گناه و معصيت و جرم و جنايت شناخته ميشوند. برخي از مردم در اثر بيكاري غيبت كن و سخن چين و فتنه انگيز ميگردند و برخي ديگر قاتل و جاني بار ميآيند.
دانشمندان گفته اند بسياري از گناهان و معاصي و جرم و جنايت ها در حقيقت يك نوع انفجاري است در وجود عامل آنها، مانند انفجار يك ديگ بخاري كه هيچ گونه منفذي نداشته باشد، و اگر كسي راه همه گونه فعاليت صحيح را به روي خود ببندد، خواه ناخواه به گناه وادار خواهد شد زيرا در اثر فشار طبيعت و احتياج به حركت، اراده را از دست خواهد داد و جنايتي از او بروز خواهد كرد.
برخي از مردم گمان ميكنند كه كار فقط براي مردم فقيرلازم است تا به اين وسيله بتوانند به زندگي ادامه دهند و اما كسي كه مثلاً ثروت باد آورده دارد نيازي به كار ندارد. اما چنين نيست، زيرا هر كسي بيش از هر چيزي متعلق به اجتماع است.
گذشته از اينها شما اگر به جامعه ي بيكار بنگريد خواهيد ديد جرم و جنايت در آن بيشتر است زیرا وقتي غذاي صحيح نرسيد از گوشت مرده تغذيه ميكند.
پاسکال گفته است:
مصدر کلیهی مفاسد فکری و اخلاقی بیکاری است. هر کشوری که بخواهد این عیب بزرگ اجتماعی را رفع کند، باید مردم را به کار وا دارد تا آن آرامش عمیق روحی که عدهی معدودی از آن آگاهند در عرصهی وجود افراد برقرار شود.
غالبا حکام جانی از آب در می آیند و یکی از علل جانی شدن آنان همین حالت تعطیل بودن و عطله از کار درست است چون تعین مآبی اقتضا میکند که حاکم هیچ کاری از کارهای شخصی خود را انجام ندهد.
شما باید بدانید انسان دارای چهار قوهی عقل، خیال، شهوت و غضب است. بیکاری ممکن است منجر به طغیان یکی از این قوه ها شود. با این حال نخوردن گوشت، روزه گرفتن و اوقات فراغت را مشغول کاری بودن راه حلی موقتی برای حل مشکل غریزهی جنسی به نظر میرسد. چرا؟ چون دانشمندان و روانشناسان عصر ما به موفقیتها و اکتشافات بسیار عظیمی دست یافته اند، از جمله اینکه اگر شخص غریزهی قدرتمند جنسی را در جوانی سرکوب کند بعدها این عمل او بصورت عقده و بصورت بحرانهای شدید روحی در او ظهور خواهند کرد و از او موجودی غیر انسانی و بیمار میسازند.
اگر انسان بعضی از قوا را سیر کند و بعضی را گرسنه بگذارد، آن قوای گرسنه علیه قوای سیر طغیان و قیام میکنند و وجود این آدم را خراب میکنند. اینکه اسلام میگوید حقوق تمام قوا و نیروها را ادا کنید و بپردازید، برای همین است. میگوید تو میگویی روح دارم، جسم هم دارم. روح تو حق دارد، جسم تو هم حق دارد. میگویی من غریزهی دینی دارم، احساس عبادت در من هست. میگوید حق هر دو را باید بدهی، نه اینکه یکی را فدای دیگری بکنی. خیال نکنی که اگر از ناحیهی شهوات نفسانی و جسمانی بکاهی و دائم به عبادت بپردازی، آن قوای شهوانی تو را آرام میگذارد. خیر بلکه طغیان میکند. عینا همچون جامعه. اگر طبقه ای در جامعه همیشه سیر شوند و طبقه ای دیگر همواره گرسنه بمانند و سیری طبقهی دیگر را ببینند با خشم دست به طغیانی خونین میزنند. این مساله را در عصر ما بیش از هر کس فروید شکافته است.
فروید کشف کرد که انسان دارای دو روان است: خودآگاه و ناخودآگاه. خصوصیت روان ناخودآگاه این است که بر روان خودآگاه حاکم است. این کشف برای رد مکتب ماتریالیسم موثر بود. نتیجهی اول کشف روان ناخودآگاه این بود که مساله اصالت روح را بسیار روشن کرد. معلوم شد روان انسان خیلی عمیقتر از این حرف سادهی بچه گانه ای است که چهارتا ماتریالیست میگویند: {حالات روانی انسان نتیجهی } فعل و انفعال شیمیائی سلسله اعصاب است.
فروید از طریق شناخت آیه ای موفق بدین کشف شد. شناخت آیه ای یعنی درک یک شی نه بوسیله درک خود آن چیز بلکه از روی درک آثار آن. مثلاً نبوغ نویسنده و یا قدرت خداوند را نمی توان مشاهده کرد اما از طریق وجود آیات و نشانههای آنها در خلایقشان میتوان به وجود آنها پی برد. فروید نیز از روی آثار و نشانههای موجود در رفتار انسان کشف کرد بخش عظیم رفتارهای انسان از ضمیر ناخودآگاهی او ناشی میشوند.
فروید – که قهرمان روانکاوی است – معتقد بود که تمام عناصر روان ناخود آگاه انسان از روان خودآگاه گریخته اند و در آنجا جائی را برای خودشان تشکیل داده اند، یعنی عناصر روان ناخودآگاه ابتدا در روان خودآگاه بوده اند، ولی آن عناصر از مرزی که میان روان خودآگاه و روان ناخودآگاه وجود دارد، به طور پنهان گریخته اند و به قسمت روان ناخودآگاه رفته اند. آنها تدریجا در آنجا دنیایی تشکیل داده اند که از روان خود آگاه بسیار مفصل تر و وسیع تر و گسترده تر است. از نظر فروید، مخصوصا پس راندگیهای روان {باعث این گریز میشود }. «پس راندگی ها» یعنی آنجا که غرایز و تمایلات انسان، میل به بروز و ظهور دارند، و انسان مانع بروز و ظهور آنها میشود (به قول او سانسور میکند)، عادات و عرف اجتماعی اجازه نمی دهد که قسمتی از روان خودآگاه انسان {بروز کند}. مثلاً انسان بر یک امری خشم گیرد { ولی نتواند خشم خود را ارضا کند }. البته بیشتر تکیهی فروید روی تمایلات جنسی است: انسان از نظر جنسی تمایلی پیدا میکند ولی شرائط و محیط اجتماعی اجازهی بروز نمی دهد. چاره ای نمی بیند الا اینکه این میل و به اصطلاح این عشق را فراموش کند. مثلاً به خیابان میرود، چشمش به یک صورت میافتد، دلش به دنبال چشم میرود. ولی انسان حس میکند که نمی شود دنبالش را گرفت: راه بسته است. چاره ای نمی بیند جز اینکه فراموش کند. فراموش هم میکند ولی در واقع فراموش نکرده است: قضیه فراموش شدنی نیست. وقتی آن میل دید که به او اجازهی بیرون آمدن از این طرف نمی دهند، از آن دروازهی دیگر که در روان انسان وجود دارد میگریزد و به رواان ناخودآگاه میرود. این احساس و تمایل همیشه میداند که اگر بخواهد بیرون بیاید فورا میگویند: برو گم شو! و اجازهی بیرون آمدن به او نمی دهند.
اما او که نمی تواند برای همیشه {در روان ناخودآگاه} بماند. چه میکند؟ تغییر چهره و قیافه میدهد، ماسک به چهرهی خودش میزند.
مثل کسی که در کشوری تحت تعقیب است، از مرزها فرار میکند و به خارج از کشور میرود، میداند که اگر با آن چهره و قیافه و با آن شناسنامه و گذرنامه از مرز داخل شود فورا توقیف میشود و از طرفی میخواهد به کشور بیاید. چه میکند؟ شناسنامه و گذرنامه اش را عوض میکند، ماسک میزند و با نام دیگر از مرز وارد میشود.
فروید معتقد است که بسیاری از تجلیات روان ناخودآگاه انسان، عناصر رانده شده از روان خودآگاه است که ابتدا جنبهی سفلی و جنبهی پست و حیوانی داشتهاند، بعد گریختهاند و به روان ناخودآگاه رفتهاند: چارهای ندیدهاند جز اینکه در یک لباس و ماسک و چهرهی دیگری بیرون بیایند. مثلاً به صورت یک خیر خواهی اخلاقی بروز میکنند.
البته در اینجا نظریهی فروید از دایرهی اعتقاد به انسانیت خارج میشود زیرا او منشأ همهی عواطف انسانی را شهوات جنسی میداند. او از این مساله آگاه نیست که همهی ضمیر ناخود آگاه، افکار و تمایلات رانده شده نیست، بلکه بخش عظیمی از آن فطرت انسانی ست. اما در کل نمی شود انکار کرد که فروید به کشفی بزرگ نائل آمده است. اینکه تمایلات جنسی انسان اگر از راه درست ارضا نگردند، روح آدمی بیمار میشود.
غرب برای حل مشکل به بی بند و باری جنسی روی آورد. غافل از اینکه شهوت جنسی سیر شدنی نیست. اگر چشم و دل هر لحظه در اجتماع ارضاء گردند، نه تنها سیر نشده بلکه تشنگی آنها بیشتر هم خواهد شد. شهوات انسان چون آب شور دریا میماند، هر چه بیشتر بنوشید، بیشتر تشنه میشوید. از اینرو امروز جامعه غرب بیش از قبل به بیماریهای روانی و اجتماعی دچار شده. با آزاد گذاشتن شهوات، نه تنها شهوت افول نکرده، بلکه به شکل ها، رنگ ها و طریقهای گوناگون و وسیع تری گسترش یافته است. از زنا به لواط، از لواط به تجاوز به کودکان، از کودکان به تجاوز به حیوانات مسیری بوده که غرب آن را پیموده است.
حال آیا برای حل مشکل غریزهی طغیان گر جنسی به بن بست رسیده ایم؟ جوان تا قبل از سن بیست و پنج سالگی که نمی تواند ازدواج کند، از طرف دیگر نمی داند تا قبل از این سن با غریزهی جنسی خود چه کند. گفتیم که اگر از راههای غیر شرعی آن را ارضا کند ضررهای بسیاری هم در دنیا و هم در آخرت خواهد دید، و اگر هم بکلی این غریزه را در این سنش که اوج شهوت است کنار بگذارد بعدا دچار بیماریها و عقدههای وحشتناک و عمیق خواهد شد. پس تکلیف جوان چیست؟
بسیاری ازدواج موقت را پیشنهاد میکنند.
ازدواج موقت
ازدواج موقت از آن جهت تشریع شده است که ازدواج دایم به تنهایی قادر نبوده است که در همهی شرایط و احوال رفع احتیاجات بشر را بکند و انحصار به ازدواج دایم مستلزم این بوده است که افراد یا به رهبانیت موقت مکلف گردند و یا در ورطهی کمونیسم جنسی غرق شوند. بدیهی ست که هیچ پسر یا دختری از آنجا که برایش زمینهی یک زناشویی دایم و همیشگی فراهم است، خود را با یک امر موقتی سرگرم نمی کند.
ما ابتدا باید بدانیم که تاریخ متعه چیست و علت ترک آن در بین اهل تسنن چه بوده؟
به اتفاق شیعه و سنی پیغمبر در زمان خودش متعه را یک جا اجازه داد، یک جا منع کرد، باز یک جا اجازه داد، یک جا منع کرد. سنیها هم این را قبول دارند. دلیلش این است که اصل این کار جایز است ولی حاکم یک جا میتواند اجازه بدهد که انجام بدهید، یک جا هم بگوید انجام ندهید. یک جا مورد احتیاج بوده، اجازه داده. جای دیگر احتیاج نبوده صرف شهوترانی بوده، پیغمبر اجازه نداده است.
مسلمانان اتفاق و اجماع دارند که در صدر اسلام ازدواج موقت مجاز بوده است و رسول اکرم| در برخی از سفرها که مسلمانان از همسران خود دور میافتادند و در ناراحتی بسر میبردند، به آنها اجازهی ازدواج موقت میداده است. و همچنین مورد اتفاق مسلمانان است که خلیفهی دوم در زمان خلافت خود نکاح منقطع را تحریم کرد. خلیفهی دوم در عبارت معروف و مشهور خود چنین گفت: «دو چیز در زمان پیغمبر روا بود، من امروز آنها را ممنوع اعلام میکنم و مرتکب آنها را مجازات مینمایم: متعهی زنها و متعهی حج».
گروهی از اهل تسنن عقیده دارند که نکاح منقطع را پیامبر اکرم خودش در اواخر عمر ممنوع کرده بود و منع خلیفه در واقع اعلام ممنوعیت آن از طرف پیغمبر اکرم بوده است. ولی چنان که میدانیم عبارتی که از خود خلیفه رسیده است، خلاف این مطلب را بیان میکند.
توجیه صحیح این مطلب همان است که علامهی کاشف الغطاء بیان کرده اند. خلیفه از آن جهت به خود حق داد این موضوع را قدغن کند که تصور میکرد این مساله داخل در حوزهی اختیارات ولی امر مسلمین است: هر حاکم و ولی امری میتواند از اختیارات خود به حسب مقتضای عصر و زمان در این گونه امور استفاده کند.
به عبارت دیگر، نهی خلیفه نهی سیاسی بود نه نهی شرعی و قانونی. طبق آنچه از تاریخ استفاده میشود، خلیفه در دورهی زعامت، نگرانی خود را از پراکنده شدن صحابه در اقطار کشور تازه وسعت یافتهی اسلامی و اختلاط با ملل تازهی مسلمان پنهان نمی کرد: تا زنده بود مانع پراکنده شدن آنها از مدینه بود: به طریق اولی از امتزاج خونی آنها با تازه مسلمانان قبل از آنکه تربیت اسلامی عمیقا در آنها اثر کند ناراضی بود و آن را خطری برای نسل آینده به شمار میآورد و بدیهی است که این علت امری موقتی بیش نبود. و علت اینکه مسلمین آنوقت زیر بار این تحریم خلیفه رفتند این بود که فرمان خلیفه را به عنوان یک مصلحت سیاسی و موقتی تلقی کردند نه به عنوان یک قانون دائم، و الا ممکن نبود خلیفهی وقت بگوید پیغمبر چنان دستور داده است و من چنین دستور میدهم و مردم هم سخن او را بپذیرند.
ولی بعد ها در اثر جریانات بخصوصی «سیره ی» خلفای پیشین، بالاخص دو خلیفهی اول، یک برنامهی ثابت تلقی شد و کار تعصب به آنجا کشید که شکل یک قانون اصلی به خود گرفت. لهذا ایرادی که در اینجا بر برادران اهل سنت ما وارد شده است بیش از آن است که بر خود خلیفه وارد است. خلیفه به عنوان یک نهی سیاسی و موقت – نظیر تحریم تنباکو در قرن ما – نکاح منقطع را تحریم کرد، دیگران نمی بایست به آن شکل ابدیت بدهند.
گفته شده اگر ازدواج موقت تعطیل نمی شد امروز خیلی از انحرافات جنسی در میان جوامع اسلامی نمی بود. اما این طرز فکر تا چه حد درست است؟
باید بدانید این راه حل هم به عنوان پاسخی برای حل مشکل شهوت در جامعهی امروزی، خالی از اشکال نیست. نکاح متعه از آن جهت که موقتی و پایان پذیر است، منجر به پیدایش کودکان بی سرپرست میشود و وجود کودکانی محروم از کانون گرم خانواده و آغوش پر مهر پدر و مادر، تهدید جدی برای سلامت و امنیت جامعه شمرده میشود. بنابراین، ازدواج موقت نباید راه حل کلی در نظر گرفته شود، بلکه تا آنجا که امکان دارد، باید دایرهی استفاده از آن را محدود کرد.
ابوالحسن× به بعضی از دوستانش نوشت بر متعه گرفتن اصرار نداشته باشید، فقط اقامهی سنت نمایید و با متعه از زنانتان دوری نجویید که شاید آنها کافر شوند و از ما تبری جویند و بر ما نفرین کنند.
تشریع متعه برای رفع نیاز جنسی بوده است و روایت هایی که در مورد آن وارد شده، همین جهت گیری را دارد، اما واقعیت این است که در گذشته به لحاظ سهولت ازدواج دایم، نیاز جنسی که منجر به متعه شود، بسیار اندک بوده و با کل جامعه قابل مقایسه نیست. طبیعی است که در چنین شرایطی، متعه به خوبی میتوانست جواب گو باشد و تاکید و سفارش هایی هم که دربارهی متعه و کارایی آن در حل نیاز جنسی رسیده، کاملاً قابل فهم است. اما در عصر ما به دلایل مختلف نیاز جنسی به یک بحران اجتماعی تبدیل شده است: به گونه ای که اگر در گذشته در جامعهی یک میلیونی، صد نفر برای رفع نیاز جنسی نیازمند متعه بودند، امروز در جامعه ای جوان شصت میلیونی، نیازمندان ششصد نفر نیستند، بلکه به چندین میلیون میرسند و این به معنای بحران اجتماعی است.
در چنین شرایطی این احتمال قویا مطرح است که سفارش به متعه در روایات شامل چنین وضعیتی نشود: یعنی روایاتی که متعه را به عنوان راه حل نیاز جنسی مطرح کرده، ناظر به چنین حالتی نباشد، بلکه تنها مواردی را شامل شود که نیاز جنسی صورت فردی و محدود دارد، شبیه احتمالی که در روایات اباحهی انفال برای افراد وجود دارد.
متعه ممکن است دست آویزی برای شهوت رانی عده ای نیز شود. ما اگر بخواهیم بدانيم که یک قوه در حد وسط است یا در افراط و یا در تفریط باید این جهت را کشف کنیم که این قوه اصلا برای چه آفریده شده؟ آنچه که برای آن آفریده شده حد وسط است، بیشتر از آنچه که برای آن آفریده شده به کار افتد افراط است، کمتر از آن تفریط است.
قوهی شهوانی انسان دو هدف دارد: یکی ادامهی نسل و دیگری ایجاد مودت بیشتر میان زن و شوهر. حالا اگر از این قوه برای لذت و شهوت پرستی استفاده شود و انسان تمرکز خود را برای این قوه گذارد، قطعا از منطق اسلام خارج شده، حتی اگر این شهوت پرستی او بوسیلهی ازدواج موقت باشد. خود ازدواج موقت هدفش چیست؟ ازدواج موقت تنها برای شرایطی اضطراری که قوهی شهوانی نزدیک است انسان را به حرام اندازد وضع شده است، و الا تا انسان واقعا در شرایط اضطراری قرار نگرفته و میتواند با ازدواج دائم یا تدابیری همچون روزه و کم غذا خوردن از طغیان خود جلوگیری کند، نباید بدنبال راه نجات آخر برود. اگر چیزی رنگ هواپرستی یا ظلم و بی عدالتی به خود بگیرد، کافی است که بدانیم مطابق منظور اسلام نیست. از این رو امام کاظم× به علی بن یقطین فرمود: تو را با نکاح متعه چه کار و حال آنکه خداوند تو را از آن بی نیاز کرده است.
امام علی× نیز میفرمایند: هرگاه بدانم شخص زنداری متعه کرده است، او را سنگسار میکنم.
متعهی مرد زندار تنها برای زمانی ست که بواسطهی سفر یا چیزی شبیه آن دسترسی به زن خود نداشته باشد. همهی اینها ثابت میکند ازدواج موقت نه تدبیری برای شهوت رانی و تنوع طلبی عده ای هوسران بوده و نه تدبیری برای جلوگیری از ازدواج دائم و تشکیل خانواده. وظیفهی سنگین علما این است که همواره حد وسط متعه را برای مردم یادآوری کنند.
به قول استاد مطهری اگر تشویقی از سوی اهل بیت برای متعه شده است بخاطر احیاء سنت متروکه بوده است و الا هدف ازدواج موقت بوجود آوردن در به دری برای یک عده زن و کودک نیست.
از مجموع انچه گفته شد به دست میآید که راه حل اصلی بحران جنسی جامعه ازدواج دایم است نه ازدواج موقت.
ازدواج دائم
يكي از چيزهايي كه بشر به آن محتاج است محبت است. انسان، هم احتياج دارد به اينكه دوست بدارد و هم احتياج دارد به اينكه او را دوست بدارند. هم ذخيره دارد براي محبت ديگران و هم خودش تنها در وجود خودش نمي گنجد، جاهايي هم در وجود ديگران ميخواهد.
ذخيره ي محبت گاهي از يك مجراي انحرافي سر بيرون ميآورد. بسيار ديده شده كه افراد مجرد تا آخر عمر به گربه يا سگ عشق مفرط پيدا كرده اند. افرادي كه محبوبيت خود را از دست داده اند چنان دچار رنج و عقده ي روحي شده اند كه احيانا از خودكشي يا جنايت بر مردم ـ به جرم اينكه آنها او را دوست ندارند ـ سر در آورده اند.
راز محبت و عشق این است که انسان را از خودخواهی بیرون میآورد. به قول استاد مطهری انسان از لاک خودپرستی خارج میشود.
قطعا جوانانی که ازدواج کرده اند، از نظر روحی دارای تعادل بیشتری هستند و جنبهی تعقل آنان بر شهوات و احساساتشان غلبه دارد، لذا آمادگی بیشتری برای پذیرفتن ارزشهای الهی و اخلاقی و مصلحتهای زندگی دارند، بر خلاف کسانی که مجرد هستند.
از اینرو حتی اکثر جنبشهای انقلابی از جوانان مجرد برای رسیدن به آرمانهای خود کمک میگیرند، زیرا تاهل حس ماجرا جویی و طغیان در برابر شرایط موجود را خاموش میکند.
گاهي عشقهای انسانی و زمینی، میتوانند زمینه و مقدمه ای برای عشق به خداوند شوند، ولی این به شرطی ست که در این نوع عشق، معشوق فضایل شخص مقابل باشد واگرنه انسان از عشق به خداوند دور میشود و همان معشوق فعلی را به عنوان مقصد – و نه به عنوان راه – میپذیرد. به هر حال میتوان چنین عشقی را عشق انسانی نامید که در حقیقت مقدمهی بیداری حس زیبا بینی انسان محسوب میگردد. کسانی که هرگز از وحدت صمیمانه و عمیق رفاقت پر شور یک عشق طرفینی بویی نبرده اند، در حقیقت شیرینی جنبههای زندگی را نچشیده اند و بی آنکه خود بدانند محرومیت از آن عواطف، آنان را به سوی قساوت، حسادت و زورگویی سوق میدهد.
عشق از لحاظ آثار روانی و اجتماعی، یعنی از لحاظ تحولاتی که در روح فرد ایجاد میکند و از لحاظ تاثیراتی که در خلق آثار هنری و ذوقی و اجتماعی دارد، با یک شهوت سادهی حیوانی که هدفش صرفا ارضا و اشباع است تفاوت بسیار دارد.
ازدواج مناسب و حساب شده راه حل مناسبي به نظر ميرسد، هم برای غریزهی فطری عشق طلبی و هم برای غریزهی شهوت. از آن جهت كه ازدواج هم در فرد تاثير دارد و هم در اجتماع، در اين فصل به هر دو جنبه پرداخته ميشود.
و عزبهایتان (مردان بی زن و زنان بی شوهر) را و شایستگان از بندگان و کنیزان خود را به زناشویی دهید. اگر تنگدست باشند خداوند آنان را از بخشش خویش بی نیاز میگرداند: و خدا فراخی بخش و داناست.
در دیدگاه قرآنی ازدواج با رعایت موازین شرعی و اجتماعی، باید آسانترین کار باشد. شاید اگر هر جوان میتوانست بزودی ازدواج کند، از بسیاری انحرافات (دسیسهی جنسی یهود) در امان میماند. ولی سنتهای اضافی و غلط و همینطور بسیاری از مشکلات مالی و توقعات بیجا، جلوی ازدواج او را میگیرد.
البته آسان کردن ازدواج به این معنی نیست که سنتهای عقلي و قرآنی را کنار بگذاریم و اجازه دهیم دخترها و پسرها بطورغیر اخلاقی با هم رابطه داشته باشند. زیرا دوستی با جنس مخالف که برای یهوداندیشان کمال مطلوب محسوب ميشود، موجب مشغول شدن به کارهای بی ارزش و دور افتادن از هدف اصلی و کمال انسانی میشود که مقدمات سقوط انسان را به گناه و رسوایی آماده میسازد.
تقریبا حدود ۹۴ بیماری روانی از این روابط بیجا ایجاد میشود، و همهی ذهن جوان پی فکر کردن به ارتباط با دوست جنس مخالف مشغول میشود.
بنابراين افراد بر اثر اين روابط سرمایهی جوانی خود را از دست میدهند. همچنین در آینده، و درهنگام ازدواج نیز نسبت به همسر خود دچار بی اعتمادی و تردید خواهند شد.
چه باید کرد؟
قطعا دختران و پسران میتوانند برای آشنایی قبل از ازدواج، با هم ارتباطی برقرار کنند که نه مخفیانه باشد و نه محبتهای آنان برای لذتهای جنسی باشد. این آشنایی باید با اطلاع خانواده باشد و این رابطه بر اساس رفت و آمد خانوادگی، زیرا ازدواج پیوند بین دو شخص نیست، بلکه پیوند بین دو خانواده است.
اگر دو نفر به یکدیگر علاقه مند شدند، ابتدا باید غیر مستقیم دربارهی یکدیگر تحقیق کنند و سپس شروع به صحبت کردن و روابط و رسومات شرعی نمایند.
این نکته را نیز نباید فراموش کرد که ازدواج نباید صرفا به خاطر فشار شهوت جنسی باشد.
حجاب
حدود دویست سال پیش پس از اینکه اقتصاد دانان بزرگ اروپا به این نتیجه رسیدند که برای بهبود اقتصاد باید جمعیت کاهش پیدا کند، نتیجه ای سرنوشت ساز بدست آمد. برای کاهش جمعیت، زنان باید شاغل شوند. این نتیجه برای کارخانهداران و سرمایه داران بزرگ نیز جذاب بود، زیرا زنان حقوق کم تری از کارفرما میطلبیدند و از اینرو نیروی کار ارزان محسوب میشدند. عده ای نیز بدین فکر افتادند که از زنان به عنوان بردهی جنسی کسب سود کنند. همهی این منافع مشترک، زنان را از خانواده و از حجاب به بیرون کشید.
تاریخ بشر نشان میدهد حجاب جزئي از فطرت آدمی ست، زیرا حتی اولیه ترین انسانهای تاریخ هم پوششی برای خود داشته اند. اما فاصله گیری مردم عصر ما از این غریزهی فطری عامل ویژه ای برای تحریک شهوت جوانان و انحطاط جامعه شده است.
همیشه گفته شده اينكه انسان از محيط لغزنده دوري كند و نلغزد هنري نيست، هنر در اين است كه در محيط لغزنده، خود را از لغزش حفظ و نگهداري كند. این به معنای تقواست. پس اينكه انسان خود را عقيم كند تا خود را نگه دارد و دست به گناه نبرد هنري نيست، بلكه هنر اين است كه انسان بتواند كنترل خويش را بدست گيرد نه اينكه صورت مسأله را پاك نماید. بر همين اساس ممكن است عده اي بگويند اينكه زن خود را بپوشاند تا مردان گناهي مرتكب نشوند نيز هنري نيست. هنر اين است كه در شرايطي كه تحريك آميز و خالي است، از حجاب مرد و زن بتوانند پاكي خود را نگه دارند. در نتيجه حجاب پاك كردن صورت مساله و فرار از مقابله با گناه محسوب ميشود. و اين نتيجهی غلطي ست كه از مقدماتي صحيح گرفته شده است.
مانعي ندارد كه كسي شب در خانه ي خلوتي بسر برد كه اگر بخواهد – العياذ بالله – شراب بخورد هيچ رداع و مانع ظاهري نيست. همان ايمان و تقوا ضامن انسان است. ولي در مسالهي جنسيت به حكم تاثير قوي و تحريك شديدي كه اين غريزه در وجود انسان دارد، اين ضمانت از تقوا برداشته شده و دستور داده شده كه خلوت با وسيلهي بيعفتي ممنوع است زيرا اين خطر، خطري است كه ميتواند احيانا در اين حصار (هر اندازه منيع و مستحكم باشد) نفوذ كند و اين حصار را فتح نمايد.
از دید اسلام زنان براي در امان ماندن از خوي حيواني مردان لازم است حجاب را كاملا رعايت كنند. حجاب آن پوششی ست که از نمایش جذبههای جنسی فرد جلوگیری مینماید. این پوشش محدودیتی ظالمانه علیه زندگی اجتماعی زنان و مردان نیست. قضیه ساده است: اگر زنی بدون حجاب مناسب مقابل یک مرد حاضر گردد، آن مرد اول از همه متوجهی جاذبههای جنسی او میشود و کمترین توجه را به دیگر خصوصیات و فضیلتهای این زن نشان میدهد. بدین گونه تمام جامعه گرفتار رفتارهای تبعیض آمیز جنسی میشود. اما اگر زنی با حجاب نیک مقابل مردی حاضر گردد، مرد بیش از آنکه به زن بودن او فکر کند، به انسان بودن او فکر خواهد کرد. این موجب بوجود آمدن اجتماعی انسانی خواهد شد، و نه اجتماعی جنسیتی و حیوانی که همگان بدنبال ارضای غرایز باشند و هیچکس در درجه ي اول به انديشه توجه نكند.
گذشته از اینها حجاب بر خلاف نظر خیلی ها بر زیبایی زن میافزاید. زیبایی و عشقی را در دل مرد بوجود میآورد که خالی از آلودگی و عشقهای شهوانی زود گذر باشد. یک عشق حقیقی و استوار مدیون حیا است. به عقیدهی ویلیام جیمز حیا امری غریزی نیست، بلکه اکتسابی است. زنان دریافتند که دست و دل بازی مایهی طعن و تحقیر است و این امر را به دختران خود یاد دادند... زنان بی شرم جز در موارد زود گذر برای مردان جذاب نیستند. خودداری از انبساط و امساک در بذل و بخشش بهترین سلاح برای شکار مردان است.
هم او میگوید:
امروز لباسهای سنگین فشار آور که مانند موانعی بودند از میان رفته اند و دختر امروز خود را با جسارت تمام از دست لباسهای محترمانه ای که مانع حمل بود، رهانیده است. دامنهای کوتاه بر همهی جهانیان بجز خیاطان نعمتی است و تنها عیبشان این است که قدرت تخیل مردان را ضعیف تر میکند، و شاید اگر مردان قوهی تخیل نداشته باشند زنان نیز زیبا نباشند!
اصل اساسی عشق رمانتیک آن است که معشوق خود را بسیار گرانبها و به دست آوردنش را بسیار دشوار بدانیم.
محیطهای اشتراکی جنسی یا شبه اشتراکی جنسی نه قادرند عشق به اصطلاح شاعرانه و رمانتیک به وجود آورند و نه میتوانند در میان زوجین آنچنان صفا و رقت و صمیمیت و وحدتی بوجود آورند.
البته زن در زندگی زناشويي میباید بهترین لباسها را برای ایجاد لذت در شوهرش آماده کند، زيرا اگر زن نتواند نياز هاي جنسي شوهرش را جواب دهد ممكن است شوهر ضعيف شود و به گناه افتد. اما زن هرگز حق ندارد در اجتماع با ظاهری تحريك آميز حضور پيدا كند. ظاهر شخص در اجتماع يك مسألهي شخصي نيست بلكه يك مسألهي اجتماعي ست، چرا كه اخلاق و خانواده در اجتماع با چنين تحريكاتي از هم ميپاشند.
اکنون جامعه و رسانه نباید به بی حجابی لبخند زند، بلکه اگرمحیط اجتماع طوری گردد که نزد افکارعمومی بی حجابی طرد شود و امر به معروف و نهي از منكر زنده شود، مشکل حل خواهد شد.
در اکثر فیلمها و داستانها میبینیم که نویسنده به تمام انسانهای فقیر و بیچارهی داستان رنگ و بوی مذهبی میدهد. در عوض به انسانهای دانشمند و عاقل رنگ و بوی بی دینی میدهد و از این طریق عملاً با دینداری در ستیز است.
موضوعات مرتبط: ، به روایت تصویر ، شهدا شرمنده ام... ، ،
برچسبها: